آزرده ساختن. آزرده خاطر کردن. اذیت کردن. آزار رساندن. معذب ساختن. رنجه کردن. رجوع به رنجه کردن شود: هر آن کس که پیش تو گیرد پناه گرش رنجه داری تو باشد گناه. فردوسی. بدو گفت زرمهر کای شهریار روان را بدین کار رنجه مدار. فردوسی. جنگ یکسو نه و دلشاد بزی خویشتن را ومرا رنجه مدار. فرخی. ور نخواهد ماند باتو باغ و خانه خیرخیر خویشتن رارنجه چون داری و چون شمعون کنی. ناصرخسرو. تا چند رنجه دارم در عشق دوست جان تا چند بسته دارم در بند یار دل. سوزنی. خویشتن رنجه مدار از قبل فقد مراد می خور انگار که آن نیز وفا و کرم است. ظهیر فاریابی (از شعوری)
آزرده ساختن. آزرده خاطر کردن. اذیت کردن. آزار رساندن. معذب ساختن. رنجه کردن. رجوع به رنجه کردن شود: هر آن کس که پیش تو گیرد پناه گرش رنجه داری تو باشد گناه. فردوسی. بدو گفت زرمهر کای شهریار روان را بدین کار رنجه مدار. فردوسی. جنگ یکسو نه و دلشاد بزی خویشتن را ومرا رنجه مدار. فرخی. ور نخواهد ماند باتو باغ و خانه خیرخیر خویشتن رارنجه چون داری و چون شمعون کنی. ناصرخسرو. تا چند رنجه دارم در عشق دوست جان تا چند بسته دارم در بند یار دل. سوزنی. خویشتن رنجه مدار از قبل فقد مراد می خور انگار که آن نیز وفا و کرم است. ظهیر فاریابی (از شعوری)
رنجه داشتن. رنجه کردن. رنجانیدن. رجوع به ترکیبات مزبور شود. - رنجه ساختن پا، قدم رنجه کردن. (آنندراج). رجوع به قدم رنجه کردن ذیل رنجه کردن شود: مساز خنده دگر رنجه پا که جای تو نیست لب ملول نظیری که وقت شیون شد. نظیری نیشابوری (از آنندراج)
رنجه داشتن. رنجه کردن. رنجانیدن. رجوع به ترکیبات مزبور شود. - رنجه ساختن پا، قدم رنجه کردن. (آنندراج). رجوع به قدم رنجه کردن ذیل رنجه کردن شود: مساز خنده دگر رنجه پا که جای تو نیست لب ملول نظیری که وقت شیون شد. نظیری نیشابوری (از آنندراج)
صوم. (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان القرآن). صیام. (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان القرآن). روزه دار بودن: رندی که بخورد وبدهد به از عابدی که روزه دارد و بنهد. (گلستان). شنیدم که نابالغی روزه داشت بصد محنت آورد روزی بچاشت. سعدی (بوستان). روزه دار و بدیگران بخوران نه مخور روز و شب شکم بدران. اوحدی. در تمام عمر زاهد روزه نتوان داشتن روزی خود را چرا باید از این امساک خورد. سلیم (از آنندراج)
صوم. (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان القرآن). صیام. (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان القرآن). روزه دار بودن: رندی که بخورد وبدهد به از عابدی که روزه دارد و بنهد. (گلستان). شنیدم که نابالغی روزه داشت بصد محنت آورد روزی بچاشت. سعدی (بوستان). روزه دار و بدیگران بخوران نه مخور روز و شب شکم بدران. اوحدی. در تمام عمر زاهد روزه نتوان داشتن روزی خود را چرا باید از این امساک خورد. سلیم (از آنندراج)
اندوه داشتن. غم داشتن. غمناک بودن. غمگین بودن: ندارم همی انده خویشتن ازویست این درد و اندوه من. فردوسی. سیاوش بدو گفت انده مدار کزین سان بود گردش روزگار. فردوسی. ز پیروزه گون گنبد انده مدار که پیروز باشد سرانجام کار. نظامی
اندوه داشتن. غم داشتن. غمناک بودن. غمگین بودن: ندارم همی انده خویشتن ازویست این درد و اندوه من. فردوسی. سیاوش بدو گفت انده مدار کزین سان بود گردش روزگار. فردوسی. ز پیروزه گون گنبد انده مدار که پیروز باشد سرانجام کار. نظامی
زمینه داشتن پروهان داشتن محمل داشتن دلیل داشتن (غالبا بایای نکره ظید) : (پس هر نوع را که از جنس منبعث و بر آن متفرع باشد اسم جنس نهادن و در دایره علی حده آوردن وجهی ندارد)
زمینه داشتن پروهان داشتن محمل داشتن دلیل داشتن (غالبا بایای نکره ظید) : (پس هر نوع را که از جنس منبعث و بر آن متفرع باشد اسم جنس نهادن و در دایره علی حده آوردن وجهی ندارد)
اگر کسی بیند روزه داشت و قرآن یا تسبیح و یا تهلیل میخواند، دلیل که از حرام خوردن و گناه کردن توبه کند. اگر بیند با روزه غیبت مردمان می کرد و یا سخنهای فحش گفت، دلیل بود که طاعت و عبادت برپاکند، ولی در راه دین راستگو نباشد. محمد بن سیرین روزه داشتن درخواب، بر ده وجه بود. اول: بزرگی. دوم: ریاست. سوم: تندرستی. چهارم: مرتبه. پنجم: توبه از گناهان. ششم: ظفریافتن بر دشمن. هفتم: زیادی نعمت. هشتم: حج گذاردن. نهم: غزا کردن. دهم: دلیل که او را پسری آید، . اگر بیند در ماه رمضان روزه بود. دلیل بود بر گرانی و تنگی طعام. بعضی معبران گویند دلیل بود بر تندرستی دین حق تعالی و فرج یافتن از غم و ایمن گشتن از بیماری و گذران وام و از رنج و سختی رستن بود، خاصه چون در ماه رمضان بود.
اگر کسی بیند روزه داشت و قرآن یا تسبیح و یا تهلیل میخواند، دلیل که از حرام خوردن و گناه کردن توبه کند. اگر بیند با روزه غیبت مردمان می کرد و یا سخنهای فحش گفت، دلیل بود که طاعت و عبادت برپاکند، ولی در راه دین راستگو نباشد. محمد بن سیرین روزه داشتن درخواب، بر ده وجه بود. اول: بزرگی. دوم: ریاست. سوم: تندرستی. چهارم: مرتبه. پنجم: توبه از گناهان. ششم: ظفریافتن بر دشمن. هفتم: زیادی نعمت. هشتم: حج گذاردن. نهم: غزا کردن. دهم: دلیل که او را پسری آید، . اگر بیند در ماه رمضان روزه بود. دلیل بود بر گرانی و تنگی طعام. بعضی معبران گویند دلیل بود بر تندرستی دین حق تعالی و فرج یافتن از غم و ایمن گشتن از بیماری و گذران وام و از رنج و سختی رستن بود، خاصه چون در ماه رمضان بود.